سوره طه، آيه 110
يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون به علما.
خداوند آنچه بر خلائق گذشته و آنچه را در پيش رو دارند همه را ميداند ولي آنها احاطهي علمي به پرورگار ندارند.
اين آيه بيانگر احاطه علمي خداوند است هم نسبت به اعمال خلق و هم نسبت به جزاي آنها و اين دو در حقيقت دو رکن قضاوت کامل و
عادلانه است که قاضي از حوادثي که رخ داده کاملا آگاه باشد و هم از حکم و جزاي آن.
قال الصادق عليهالسلام (ما بين ايديهم) ما مضي من اخبار الأنبياء (و ما خلفهم) من اخبار القائم عليهالسلام.
علي ابن ابراهيم در تفسيرش از امام صادق عليهالسلام نقل ميکند که فرمود:
آنچه بر آنان گذشته يعني اخبار و حوادث پيامبران گذشته. و آنچه در آينده بر آنان خواهد آمد يعني اخبار حضرت قائم عليهالسلام. [1]
سوره طه، آيه 115
ولقد عهدنا الي آدم من قبل فنسي و لم نجد له عزما.
ما از قبل از آدم پيمان گرفته بوديم. اما او فراموش کرده و عزم استواري براي او نيافتيم.
گرچه سرگذشت آدم و ابليس بارها در قرآن آمده است ولي در هر مورد آميخته با نکات جالبي است.
در اين آيه نخست از پيمان آدم با خدا سخن ميگويد و ميفرمايد: ما از آدم قبلا عهد و پيمان گرفته بوديم ولي او فراموش کرد و بر سر پيمانش محکم ايستادگي نکرد.
واژهها
حال در اينجا منظور از اين عهد کدام عهد است. بعضي گفتهاند فرمان خدا مبني بر نزديک نشدن به درخت ممنوع است، روايات متعددي نيز اين تفسير را تأييد ميکند.
البته بعضي از مفسران احتمالات ديگري دادهاند که آنها را نيز شاخ و برگ اين معني ميتوان شمرد.
مانند اخطار خداوند به آدم که شيطان دشمن سرسخت اوست و از او پيروي نکند.
و اما فراموشي، مسلما به معناي فراموشي مطلق نيست زيرا در فراموشي مطلق عتاب و ملامتي وجود ندارد.
بلکه يا به معناي ترک کردن است. چنانکه در تعبيرات روزمره به کسي که به عهد خودش وفا نکرده ميگوييم:
گويا عهد خود را فراموش کردي. و يا به معناي فراموشيهايي است که به خاطر کم توجهي پيدا ميشود.
و منظور از عزم در اينجا تصميم و اراده محکمي است که انسان را در برابر وسوسههاي نيرومند شيطان حفظ کند.
در هر حال بدون شک آدم مرتکب گناهي نشد، بلکه تنها ترک اولايي از او سر زد و يا به تعبير ديگر دوران سکونت آدم در بهشت دوران تکليف نبود. بلکه يک دوران آزمايشي براي آماده شدن جهت زندگي در دنيا و پذيرش مسووليت تکاليف بود.
در برخي از روايات در ذيل همين آيه شريفه چنين آمده است:
عن ابيجعفر عليهالسلام قال:
اخذالله الميثاق علي النبيين و قال: الست بربکم. قالوا بلي.
و ان هذا محمدا رسولي. و ان عليا اميرالمومنين و الاوصياء من بعده عليهالسلام ولاة امري. و خزان علمي.
و ان المهدي المهدي عليهالسلام انتصر به لديني و اظهر به دولتي. و انتقم من اعدائي. واعبد به طوعا و کرها.
قالوا: اقررنا ربنا و شهدنا.
ولم يجحد آدم و لم يقر.
فثبتت العزيمة لهولاء الخمسة في المهدي عليهالسلام و لم يکن لآدم عزيمة علي الاقرار و هو قول الله تبارک و تعالي. و لقد عهدنا الي آدم من قبل. فنسي و لم نجد له عزما.
ابو حمزه از امام باقر چنين روايت ميکند که فرمود:
خداوند از پيامبران پيمان گرفت و فرمود: آيا من پروردگارتان نيستم گفتند: چرا.
و اينکه اين محمد رسول من است و اينکه علي عليهالسلام اميرالمومنين است و جانشينان پس از او واليان امر من و گنجينههاي علم منند. و اينکه مهدي عليهالسلام کسي است که به وسيله او براي دينم ياري ميگيرم و دولتم را به سبب او آشکار ميسازم و از دشمنانم انتقام ميکشم. و به وسيله او به طوع يا کراهت عبادت شوم؟
گفتند: پروردگارا اقرار کرديم و شهادت داديم: ولي آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود.
پس منصب اولوالعزمي براي آن پنج تن (از جهت مهدي عليهالسلام) ثابت شد و براي آدم عزمي برقرار به آن نبود.
و اين است معناي قول خداوند:
و به راستي که ما از پيش به آدم سفارشي کرديم. پس او فراموش کرد و برايش عزم و تصميم پايداري نيافتيم. [1] .
عن ابيجعفر عليهالسلام في قول الله عزوجل.
و لقد عهدنا الي آدم من قبل فنسي ولم نجد له عزما.
قال: عهدنا اليه في محمد و الائمة من بعده عليهالسلام فترک و لم يکن له عزم. انهم هکذا.
و انما سمي اولوالعزم اولي العزم. لانه عهد اليهم. في محمد و الاوصياء من بعده عليهالسلام و المهدي و سيرته. و اجمع عزمهم علي ان ذلک کذلک و الاقرار به.
امام باقر عليهالسلام در توضيح همين آيه شريفه چنين ميفرمايد:
يعني دربارهي محمد و امامان پس از آن حضرت به او سفارش و عهد داديم. پس او ترک نمود و تصميم نگرفت بر اينکه ايشان چنانند.
و پيامبراني که اولوالعزم ناميده شدهاند بدين جهت است که خداوند دربارهي حضرت محمد عليهالسلام و اوصياي بعد از او و بويژه حضرت مهدي و شيوه و روش او به ايشان سفارش کرد.
همگي عزمشان کاملا بر اين تعلق گرفت که مطلب اين چنين است و به آن اقرار و اعتراف کردند. [2] .
سوره طه، آيه 135
قل کل متربص. فتربصوا. فستعلمون من اصحاب الصراط السوي و من اهتدي.
بگو همه ما و شما در انتظاريم. حال انتظار کشيد. اما به زودي ميدانيد چه کسي از اصحاب صراط مستقيم است و چه کسي هدايت يافته است.
در اين آيه خداوند به رسول صلي الله عليه و آله و سلم دستور ميدهد که به منکران لجوج و بهانهجو قاطعانه اخطار کند و بگويد:
همه ما و شما در انتظاريم.
ما انتظار وعدههاي الهي را در مورد شما داريم. شما هم در انتظار اين هستيد که مشکلات و مصائب دامان ما را بگيرد.
اکنون که چنين است در انتظار به سر بريد.
اما به زودي خواهيد دانست. چه کساني اهل راه مستقيم و آيين حقند و چه کساني به منزلگاه حق و نعمت جاودان الهي هدايت يافتند.
عن ابي الحسن موسي بن جعفر عليهالسلام قال: سألت ابي عن قول الله عزوجل:
فستعلمون من اصحاب الصراط السوي و من اهتدي. قال (الصراط السوي) هو القائم عليهالسلام.
و الهدي من اهتدي الي طاعته و مثلها في کتاب الله عزوجل.
و اني لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدي قال (الي ولايتنا).
امام موسي بن جعفر عليهالسلام ميگويد دربارهي اين آيه شريفه از پدرم امام صادق عليهالسلام پرسيدم او فرمود:
(صراط سوي) (راه ميانه) همان حضرت قائم عليهالسلام است و هدايت مربوط به کسي است که به طاعت او راه يافته باشد. و مانند همين است در کتاب خداي عزوجل که ميفرمايد:
و به راستي من بر کسي که توبه کند و ايمان آورد و عمل صالح
انجام دهد. سپس هدايت شود بسيار آمرزندهام. فرمود: يعني به سوي ولايت ما هدايت شود. [1] .
سوره مدثر، آيه 46-47
و کنا نکذب بيوم الدين. حتي اتانا اليقين.
و همواره روز جزا را انکار ميکرديم، تا زماني که مرگ ما فرا رسيد.
واژهها
منظور از يومالدين همان روز قيامت است و يقين در اين آيه به معناي مرگ است.
و روشن است که انکار معاد و روز حساب و جزا تمام ارزشهاي الهي و اخلاقي را متزلزل ميسازد و انسان را براي ارتکاب گناه تشجيع ميکند و موانع را از سر اين راه برميدارد. بخصوص اگر اين مسئله به صورت يک امر مداوم تا پايان عمر درآيد.
و اينکه از مرگ تعبير به يقين شده است بدين جهت است که مرگ يک امر يقيني است هم براي مومن و هم براي کافر و انسان در هر چيزي شک کند در مرگ نميتواند شک کند.
در بعضي از اخبار و روايات ذيل همين آيه شريفه: روز جزا. روزگار قائم عليهالسلام و يقين به ظهور مهدي موعود عليهالسلام تفسير شده است.
فرات بن ابراهيم: قال حدثني جعفر بن محمد الفزاري. معنعنأ عن ابيعبدالله عليهالسلام في قوله تعالي: و کنا نکذب بيوم
الدين حتي اتانا اليقين. قال عليهالسلام و کنا نکذب بيوم الدين. فذلک يوم القائم عليهالسلام و هو يوم الدين (حتي اتانا اليقين) ايام القائم عليهالسلام.
فرات بن ابراهيم گويد: براي من حديث کرد جعفر بن محمد فزاري به طور مسند از امام جعفر صادق عليهالسلام در تفسير اين آيه شريفه که فرمود: و ما روز جزا را دروغ شمرديم). منظور روز قائم عليهالسلام است و آن روز جزا ميباشد. (تا اينکه يقين به ما رسيد) منظور از يقين روزگار ظهور مهدي موعود عليهالسلام ميباشد. [1] .
سوره لقمان، آيه 20
و اسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنة.
خداوند نعمتهاي خود را (چه نعمتهاي ظاهر و چه نعمتهاي باطن) بر شما گسترده و افزون ساخت.
واژهها
اسبغ از ماده سبغ (بر وزن صبر) است و در اصل به معناي پيراهن يا زره گشاد و وسيع است. سپس به نعمت گسترده و فراوان نيز اطلاق شده است.
و در اينکه منظور از نعمتهاي ظاهر و باطن در اين آيه چيست؟ مفسران بسيار سخن گفتهاند.
بعضي نعمت ظاهر را چيزي ميدانند که براي هيچ کس قابل انکار نيست مانند آفرينش و حيات و انواع روزيها و نعمتهاي باطن را اشاره
به اموري ميدانند که بدون دقت و مطالعه قابل درک نيست مانند بسياري از قدرتهاي روحي و غرائز سازنده. بعضي نعمت ظاهر را اعضاي ظاهر و نعمت باطن را قلب شمردهاند.
بعضي ديگر نعمت ظاهر را زيبايي صورت و قامت راست و سلامت اعضاء و نعمت باطن را (معرفة الله) دانستهاند.
در حديثي از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم آمده است که ابنعباس از آن حضرت در اين زمينه سوال کرد. رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
ابنعباس، نعمت ظاهر اسلام است و آفرينش کامل و منظم تو به وسيله خداوند و روزيهايي که به تو ارزاني داشته و اما نعمت باطن. پوشاندن زشتيهاي اعمال تو و رسوا نکردنت در برابر مردم است.
در حديث ديگري از امام باقر عليهالسلام ميخوانيم: که نعمت ظاهر پيامبر و معرفةالله و توحيد است که پيامبر آورده و اما نعمت پنهان ولايت ما اهل بيت و پيمان دوستي با ماست. [1] .
ولي در حقيقت هيچگونه منافاتي در ميان اين تفسيرها وجود ندارد و هر کدام يکي از مصداقهاي روشن نعمت ظاهر و باطن را بيان ميدارد. بي آنکه مفهوم گسترده آن را محدود سازد.
امام موسي بن جعفر عليهالسلام در روايتي ميفرمايند:
نعمت ظاهري امام ظاهر است. و نعمت باطني امام غائب ميباشد.
ابن بابويه: قال حدثنا احمد بن زياد بن جعفر الهمداني (رضياللهعنه) قال: حدثنا علي بن ابراهيم بن هاشم عن ابيه عن ابي احمد محمد بن زياد الازدي قال:
سألت سيدي موسي بن جعفر عليهالسلام عن قول الله عزوجل (و اسبغ عليکم نعمة ظاهرة و باطنة).
فقال عليهالسلام النعمة الظاهرة الامام الظاهر و الباطنة الامام الغايب. فقلت له: و يکون في الائمة من يغيب؟ قال: نعم يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذکره و هو الثاني عشر منا.
يسهل الله له کل عسير و يذلل له کل صعب و يظهر له کنوز الارض، و يقرب له کل بعيد و يبير به کل جبار عنيد و يهلک علي يده کل شيطان مريد.
ذلک ابن سيدة الاماء الذي تخفي علي الناس ولادته. ولا يحل لهم تسميته حتي يظهره الله عزوجل.
فيملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.
ابن بابويه ميگويد: احمد بن زياد بن جعفر همداني براي ما حديث کرد که گفت علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از ابو احمد محمد بن زياد (ازدي) روايت کرده که گفت از آقايم حضرت موسي بن جعفر عليهالسلام دربارهي فرمودهي خداي عزوجل (و نعمتهاي ظاهري و باطني خويش را بر شما تمام کرد) پرسيدم. حضرت فرمود: نعمت ظاهر امام ظاهر است و نعمت باطن امام غائب ميباشد. به حضرت عرض کردم:
آيا در امامان کسي هست که غايب شود؟ فرمود: آري. از ديدگان مردم شخص او غائب ميشود ولي از دلهاي مومنين ياد او غائب نگردد و او دوازدهمين نفر از امامان است.
خداوند هر دشواري را براي او آسان مينمايد. و هر سختي را
برايش رام ميسازد و گنجهاي زمين را برايش آشکار ميگرداند و هر دوري را برايش نزديک و هر سرکش ستيزگر را بوسيله او نابود ميکند و به دست او هر شيطاني طاغي را هلاک ميسازد.
او پسر بهترين کنيزان است. آنکه ولادتش بر مردم پوشيده ميماند و بردن نامش براي آنها حلال نباشد، تا اينکه خداوند او را آشکار سازد. پس زمين را پر از قسط و عدل نمايد. همچنانکه از ستم و ظلم آکنده باشد. [2] .
سوره عنکبوت، آيه 10